نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (570 )
ســوره 3 : آل عمران ( مدنی ـ 200 آیه دارد ـ جزء سوم ـ صفحه 50 )
( قسمت شصت و چهــارم )
.
قصّه ی سربستـهِ مِهـرِ ازل
.
( جزء چهارم صفحه 73 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم
179 ـ مَّا کَانَ اللّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَآ أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتَّىَ
یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ
وَلَکِنَّ اللّهَ یَجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یَشَاء فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ
وَ إِن تُؤْمِنُواْ وَ تَتَّقُواْ فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ
تفسیر لفظی :
خداوند بر آن نیست که شما مؤمنان را که با منافقان به هم آمیخته اید بگذارد که در هم بمانید !
بلکه بر آن است که مؤمن را از منافق جدا کند ، و نیست خداوند که شما را به غیب آگاهی دهد و مطلع گرداند ،
( پس شما ، مؤمن و منافق را از هم نشناسید ) لیکن خداوند هرکدام از پیغمبران خود را که بخواهد بر می گزیند
( برغیب ) پس بگروید به خدای و فرستادگان او ، و اگر بگروید و پرهیزکار باشید شما را مزدی بزرگ است .
تفسیر ادبی و عرفانی :
این کار چنین مبهم نگذارند ،
و این قصه یِ سربسته روزی بگشایند ،
و این دامن فراهم کرده آخر بیفشانند ،
و هرکس را به منزل و مأوی و منزل خویش بازگردانند ،
یکی در حـــزب شیطـــان ،
کشته ی حرمان ، و اندوه جاودان !
یکی نواختــــه ی رحمــان ،
در زمـــره ی دوستــــان ،
به مهــــر ازل شادان !
... مَا کَانَ اللّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ ...
خداوند شما را از غیب آگاه نمی گرداند ،
تا نپنداری که آنچه دیده ی تو به آن نرسد ،
دیده ی پیمبران نیز به آن نرسد !
نمی دانی که خداوند از میان پیمبران ،
هرکس بخواهد بر می گزیند ،
و می گوید : به خدا و فرستادگان او ایمان آورید ،
و بدانید که خداوند ، غیب دان است و نهان بین ،
فرو فرستادگان خود را که بر پیمبران خود به وحی پاک فرستد ،
بر غیب همی دارد و پوشیده می نماید ،
و چون غیب را بر آن ها نماید ،
چندان نماید که خود خواهد ،
نه چندان که بنده خواهد ،
خدای داند که بنده چه برتابد ،
و وی را چه شـــاید ( چه شایسته باشد )
و دانستنِ چیست که او را به کار آید ؟
مدبّــر کار بندگان اوست ،
کارساز و کاردان و نگهبان اوست .
ایام عزای جدّ بزرگوارتان را تسلیت عرض می نمائیم
زیارت ناحیه مقدسه تان جگر شیعه را می سوزاند.
گر چشم روزگار بر او فاش می گریست
خـــون می گذشت از سر ایوان کـــربــلا
درویشی را پرسیدند :
چه دلیل بر هستی خدا است؟
گفت : آفتــاب که برآمد نیـازی به چراغ نیست،
هـمه عالــم دلیـل است نگرنــده می بایــد!
هـمه جهـان گل و ریحـان است بوینـده می باید!
هـمه عالــم تـریـاق است مـارگـزیـده می باید!
هـمـه جـهــان نشــانـه هــای قــدرت اوست
و همـه دلیل حکمـت،
وحـدانیـت و فردانیـت او است
آیات و احکام فرستاده او
همه دلیل بر هستی و یگانگی اوست!
ای جوانمرد؛
اگر روزی تو را آفتاب معـرفت از فلک عظمت بتابد،
و دیده همت تو آیات جلال و عـزّت حـق ببیند،
این دنیا که تو شکار او شده ای نعـلی کنند
و به سُمِِّ سَمَندِ همت تو زنند،
و عقبی را حلقه ای سازند
و در گوش چاکـران حضرتت کنند،
و آنگاه تو را شاه وار به بارگاه ویــژه جلال درآورند!
زین نادره تر کِـرا بود هرگز حال
من تشنه و پیش من بود آب زلال!
این جمعـه هم گذشت و نیامد
و ما همچنـــــان را منتظــــــریم
تا جمعه فرخنده ای که امام و پیشوایمان
حضــرت حجــة ابن الحســن العسکـــری
بیاید و کام تشنگان عدالت را سیراب نماید
برای تعجیل در فرج مبارکشان دعا کنیم
موضوع :